سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ
 
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 47
بازدید دیروز : 17
کل بازدید : 449010
کل یادداشتها ها : 138
خبر مایه


اتفاقات اخیر در حوزه سینما بحث‌های زیادی را درباره علل و عوامل آن ایجاد کرده بطوریکه امروز بحث اغلب محافل سینمایی و رسانه‌های کشور اتفاقاتی است که بصورت سلسله‌وار در این حوزه در حال رخ دادن است. عدم اقبال توده مردم و شکست‌های پی در پی فیلم‌ها مدتهاست که تبدیل به یک خبر عادی شده و برخی هم سعی دارند این مساله را با قوت تمام به نبود سالن مناسب سینما، بی فرهنگی مردم ، بودجه و... پیوند بزنند. جدیداً هم عدم اکران برخی فیلم‌ها در سینماهای حوزه بهانه‌ای شده تا تمام کاسه کوزه‌های چندین ساله سینما بر سر این نهاد شکسته شود.

در زمینه محتوا نیز هرسال شاهد افول هستیم. بطوریکه اعتراضات قلمی و سخنرانی‌ها شکل تجمع و تحصن به خود گرفته و کسانی که قبلا سعی می‌کردند این موارد را در بیانیه‌ها و مقالاتشان هشدار دهند به دلیل عدم توجه مسئولان راه چاره را در اعتراض خیابانی یافته‌اند تا مگر از این طریق بتوانند جلوی این هجمه را سد کنند.

برخی معتقدند این روال به علت عدم نظارت معاونت سینمایی سابق وزارت ارشاد و سازمان سینمایی فعلی بوجود آمده است و اگر این نظارت بهتر و بیشتر اعمال می‌شد کار به اینجا نمی‌کشید. نگاهی به روند ارائه مجوز برای ساخت فیلم در سازمان سینمایی نشان می‌دهد که این روال کاملاً ناکارآمد و منفعلانه است و به یک دور باطل می‌ماند.

همه ما می‌دانیم که سینما یک ابزار مهم و موثر فرهنگی است. طبعاً حاکمیت نیز «موظف» است برای ارتقاء فرهنگ مردم بکوشد و از مواردی که با باورهای مردم در تضاد است جلوگیری کند و سینما نیز یکی از ابزارهای موثر در این حوزه است.

از طرف دیگر دولت و نهادهای دیگر سالیانه مبلغ هنگفتی را صرف تولید و توزیع فیلم می‌کنند. این رقم چه بصورت مستقیم و چه غیرمستقیم برای سینما هزینه می‌شود. با یک جمع و تفریق ساده می‌توان تخمین زد در هر دو سال گذشته چیزی حدود 150 میلیارد تومان از بودجه عمومی کشور در حوزه سینما تزریق شده که اگر شرایط تورمی و نرخ ارز و... را به این رقم بیافزاییم شاید این عدد امسال و سال آینده به چیزی نزدیک به دو برابر برسد. (این تخمین منهای هزینه‌های پنهان و بودجه‌هایی است که صرف تولیدات غیرسینمایی نظیر سریال‌های تلویزیونی می‌شود که اگر آنها را هم به این عدد بیفزاییم عدد قابل توجهی خواهد بود )

پس نظام از یک سو برای سینما این همه هزینه می‌کند و از سوی دیگر انتظار دارد دستآورد حاصله لااقل ارزش‌های انقلاب را تضعیف نکند. اما چرا در طول چند سال گذشته رابطه‌ای معقول و منطقی بین این سرمایه‌گذاری نظام و دستآوردهای حاصله وجود ندارد؟ چرا هزینه – منفعت سینما از یک منظرکلان مورد مطالعه قرار نمی‌گیرد؟ چرا سود ناشی از فروش برخی فیلم‌ها سرمایه‌های اجتماعی و سرمایه‌های دینی و تاریخی مخاطب را تخریب کرده و این اتلاف‌ها حسابرسی نمی‌شود؟ چرا وقتی بعضی از فیلم‌ها ارزش‌های انقلاب را تخریب می‌کند ضرر آن در ارزیابی‌ها محاسبه نمی‌شود؟

اگر کارخانه‌ای موادآلاینده و مضر برای سلامتی جامعه تولید کند صدها قانون، آیین‌نامه و دستورالعمل برای برخورد و مجازات آن و جبران خسارت وارده به محیط زیست در قوانین رسمی ما وجود دارد. اما چرا اگر چند فیلمساز، فیلم‌هایی بسازند که سرمایه‌های اجتماعی و تاریخی ما را تخریب کند و یا فضای اخلاقی جامعه را مسموم کند هیچ قانون و آیین نامه‌ای برای برخورد با آن و جلوگیری از عوارض پیش آمده وجود ندارد؟

با نگاهی به شرایط امروز سینما می‌توان این ادعا را داشت که وزارت ارشاد بعنوان متولی اصلی سینمای ایران در این چند سال اخیر روش نادرستی در سیاستگذاری و جهت‌دهی به سینما در پیش گرفته و هشدار و توصیه صدها کارشناس و صاحبنظرکشور که مدتهاست از این وضعیت ابراز نگرانی کرده و زنهار داده‌اند را یا نمی شنود یا نمی‌خواهد وقعی بنهد!

اثبات این مدعا کار سختی نیست. نگاهی به فیلم‌های جشنواره فجر گذشته به ما نشان می‌دهد که مضمون اغلب فیلم‌های این جشنواره -که بعنوان تجلی سینمای ایران است- یا متضاد با ارزش‌ها و باورهای انقلاب است و یا ربطی به آنها ندارد.

نتیجه یک پژوهش ملی که سال گذشته توسط یکی از نهادهای فرهنگی کشور انجام پذیرفت پرده از واقعیت‌های دردناکی کنار زد. برخی نتایج این پژوهش نشان می‌دهد:

1. نظام جمهوری اسلامی ایران در مجموعه فیلم‌های اکران شده در سی‌اُمین جشنواره بین‌المللی فیلم فجر نظامی مقتدر، مردمی و در مسیر پیشرفت نمایش داده نشد. تصویری که از جامعه ایران به مخاطب داده می‌شود تصویر یک جامعه متزلزل (به لحاظ اخلاقی)، متشتت (به لحاظ تصمیم‌گیری) و ناعادلانه (به لحاظ اجتماعی) است.

2. فحش و ناسزا و عبارات زشت، رکیک و خلاف عفت عمومی در دیالوگ‌های این دوره از فیلم‌ها بی‌سابقه بوده است.

3. به طور کلی سیمای خانواده در ایران در فیلم‌های سی‌اُمین دوره از جشنواره، متزلزل، گسسته، دارای پیوندهای سست اعتقادی و در معرض فروپاشی به تصویر کشیده شده است.(یادمان باشد که شعار سی‌اُمین دوره جشنواره، امید، آگاهی و اخلاق بود.)

4. سیما و منزلت زن ایرانی به نمایش درآمده در مجموعه فیلم‌ها با واقعیت جامعه فاصله زیادی دارد.

5. در بخش قابل ملاحظه‌ای از فیلم‌ها زن ایرانی با این خصوصیات بازنمایی شده است:‌ خسته، بی‌روح، منفعل، ناامید، شکننده، اغواکننده، بی‌پناه، ستمدیده و... . در اکثر فیلم‌ها به مسائل (عاطفی، اجتماعی، اخلاقی و خانوادگی) زنان طبقه متوسط رو به بالا و مرفه پرداخته شده است. مسائل زنان برجسته کشور، زنان عفیف روستایی و اقوام ایران، زنان و دختران طبقه متوسط جامعه درکمتر از 20 درصد فیلم ها بازنمایی شده است.

6. براساس تحلیل فیلم‌های جشنواره سی‌اُم می‌توان گفت زندگی کودک ایرانی تا حد بسیار زیادی مورد غفلت فیلمسازان قرار گرفته است. کودک در اکثر فیلم‌ها نقش قربانی، نقش حاشیه‌ای و ابزاری در جهت اهداف بزرگترها دارد.

7. موضع‌گیری اکثریت فیلم‌های جشنواره سی‌اُم نسبت به مؤلفه‌های به کار رفته در سند چشم‌انداز بیست ساله نظام موضع‌گیری خنثی و یا بدون جهت‌گیری است. بدین گونه که این مؤلفه‌ها در بسیاری از فیلم‌های جشنواره یا حضور نداشته یا کمرنگ بازنمایی شده است. این در حالی است که موضع‌گیری مستقیم و با شدت قوی در آنها وجود ندارد.

8. موضع‌گیری‌ اکثر فیلم‌های جشنواره سی‌اُم نسبت به مؤلفه های مشروعیت‌بخش نظام، موضع‌گیری خنثی است. در واقع بازنمایی مثبت (مستقیم یا غیر مستقیم) نسبت به مؤلفه‌های مشروعیت‌بخش نظام یعنی جمهوریت انقلاب اسلامی، التزام به قانون اساسی، عدالت خواهی، اندیشه صدور انقلاب، عقیده واقعی به مشارکت ملت یا وجود ندارد یا خیلی کمرنگ است.

این نتایج به انضمام هشدارهایی که شخصیت‌های فرهنگی و کارشناسان مسائل اجتماعی ابراز داشته اند نشان می‌دهد که کارنامه و دستآوردهای سازمان سینمایی وزارت ارشاد مقبول یا موفق ارزیابی نمی‌شود و حتی استمرار این رویه می‌تواند برای آینده سینمای ما نگران کننده باشد.

البته به غیر از سازمان سینمایی که متولی آشکار و البته اصلی این موضوع است نهادهای دیگری هم هستند که باید در این زمینه پاسخگو باشند.

به نظر نگارنده مشکل در این است که اصولاً حاکمیت در این عرصه میدان‌دار نبوده و از امانت‌هایی که به برخی مدیران سپرده شده در جهت منافع کشور بهره‌برداری نشده است. روش‌های فعلی مدیریت سینما نتوانسته نتایج مثبت و قابل قبولی به بار آورده و اهداف فرهنگی نظام را تأمین کند.

تا زمانی که یک بازنگری جدی در فرآیند سیاستگذاری و مدیریت سینمای ما انجام نشود این مشکل باقی خواهد ماند.

اما این موضوع در کلان خود از زاویه دیگر هم قابل بررسی است. پوشیده نیست که مرکز تولید فکر در یک جامعه دینی مثل ایران حوزه علمیه، مراکز دانشگاهی و پژوهشکده‌ها هستند. یک پژوهش ساده به ما نشان خواهد داد که این مراکز برای تولید فکر در حوزه سینما و تزریق آن به سینما از طریق مجاری متعدد یا گامی برنداشته‌اند و یا فعالیتشان آنقدر جزیی بوده که حتی به چشم هم نیامده است.

رهبر معظم انقلاب در دیدار جمعی از کارگردانان سینما و تلویزیون در 23 خرداد 1385 علاوه بر این که نقش کارگردان را در روند تولیدات سینما مهم می‌دانند ولی عنوان می‌کنند که جاهای دیگری هم هستند که در این رابطه باید پاسخگو باشند.

ایشان در این دیدار می فرمایند:

...نمى‌شود رفت سراغ کارگردان و یقه‌ى او را گرفت که شما چرا؟ خوب، من یک مقدار وزارت ارشاد را، یک مقدار سازمان تبلیغات را، یک مقدار حوزه‌ى علمیه را، یک مقدار آن کسانى که صاحبان اندیشه‌ى دینى هستند، همین اندیشه‌هاى عرفانى، حکمت متعالیه و این چیزهایى که آقایان گفتید، اینها را مخاطب قرار مى‌دهم و مى‌گویم شما براى برخوردارى کشور از این هنر فاخر - که در این جمع هست - چه کرده‌اید؟ «شما» چه کرده‌اید؟

...چنانچه در آن زمینه کارى انجام نگرفته باشد، من از یک کارگردان خیلى توقع نمى‌کنم. هنرمند بااستعداد ما که اثرش یا خالى است یا حداقل نسبت به این ارزشهاى مورد نظر ما خیلى پُربار نیست، از او توقع نمى‌کنم که چرا این اثر آن‌چنانى که من مى‌پسندم، نیست.

...ما اگر احساس مى‌کنیم که به‌وسیله‌ یک کارگردان یک معرفت عمیق صحیحى در یک فیلم منعکس نمى‌شود، باید ببینیم این معرفت عمیق، چگونه مى‌توانست به دل این کارگردان القاء شود تا او بتواند معرفت درونى خودش را منعکس کند. هر کسى باید آنچه را که خودش مى‌فهمد، خودش ادراک مى‌کند و خودش احساس مى‌کند، آن را در هنرش بگنجاند؛ والا هنر یک چیز مصنوعى خواهد شد. طبیعت قضیه هم همین است که آن سازنده‌ى فیلم و عنصر کارگردان، بالخصوص در این میان، یک معرفت درونى را منعکس مى‌کند. چگونه مى‌شد این معرفت درونى، آن‌چنانى که منِ بیننده مى‌پسندم، به این کارگردان منعکس بشود و چرا نشده؟ این جاى سؤال دارد.

...آیا در زمینه‌ى انعکاس آن معارف ارزشى اسلامى - که من معتقدم در سینماى ما نشان زیادى از آنها وجود ندارد - به آن سازنده‌ فیلم، به آن کارگردان و حتى به آن بازیگر، کارى انجام گرفته و منعکس نشده است؟! من به خودم نگاه مى‌کنم، به حوزه‌ى علمیه‌مان نگاه مى‌کنم و به دستگاههاى مدیریت فرهنگى‌مان نگاه مى‌کنم، مى‌بینم نه، ما در این زمینه کم‌کارى داشته‌ایم.

این بیانات نشان می‌دهد که در مشکلات سینمای امروز ایران، مراکز دیگر تولید فرهنگ نیز کوتاهی کرده‌اند. مشکل محتوا و مشکل جهت گیری تنها به نظارت در ساخت خلاصه نمی‌شود و قطعاً با این روال ولو اینکه گسترده‌تر هم باشد ما را به سینمای مطلوب سوق نمی‌دهد بلکه باید مجموعه‌هایی که در این مورد وظیفه دارند وارد شوند و تنها از دور به انتقادهای شکلی و فرمی از فیلم‌ها نپردازند وگرنه همین روال در آینده با ما باقی خواهد ماند.
منبع:فارس






طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ